مقدمه:
قانون به معناي يک ضابطه ي کلي حاکم بر يک اجتماع است، خواه اين اجتماع انساني باشد و چه غير آن. قانون به
واسطه نظم باطني که از آن انتظار مي رود قادر است به اعضا و جوارح يک اجتماع تسلط بيابد و آن را در جهت
خاص خود به پيش ببرد. اينکه گفته مي شود " انتظار مي رود" به دليل آنست که ممکن است احيانا يک قانون،
مطلقا نظمي در پي نداشته و تا زماني که جنبه ي حقوقي به خود نگرفته باشد صرفاً مدلول يک سري قراردادهاي
اعتباري انساني باشد. لذا نميتوان اين انتظار را داشت که قوانين و نظامات اجتماعي که بصورت قراردادي ايجاد شده
اند هميشه و همه جا نظم نسبتاً واقع گرايانه و قايل قبولي را در پي داشته باشند. با اين مقدمات يک سوال کلي
وجود خواهد داشت و آن اينکه:
چرا علاوه بر وجود قوانين و مقررات حاکم بر جوامع، شاهد بي نظمي هستيم؟
بي نظمي، حاصل عدم تعادل در يک مجموعه است. همانطور که در مکتب اخلاقي اسلام نيز به آن اشاره شده است
مادامي که اعضا و يا ارزشهاي يک مجموعه و جامعه بصورت منظم و يکپارچه ارتقاء بيابند، کمتر شاهد فساد،
تباهي و بي نظمي خواهيم بود. لذا بي نظمي در پي خود موجب بروز انواع نقص ها، ناهنجاري ها و ديگر مسائل
سوء مي گردد. در جوامع انساني، خشونت هميشه به عنوان يکي از نشانه هاي بارز بشمار رفته و مي رود. جامعه از
آن جهت که ماهيتاً از اجزاي انساني تشکيل شده و شيئي اعتباري محسوب مي شود مثلاً اگر از هزار نفر سرباز –
يک فوج تشکيل داده شود هر يک از سربازها يک جزء از اين فوج به شمار مي رود و خود فوج عبارت است از
مجموع نفرات. نسبت هر فرد به مجموع نسبت جزء به کل است. ما هم هر يک از افراد را ادراك مي کنيم و درباره
ناميده ايم و درباره ي آن نيز حکمهاي » فوج « ي آنها حکمهاي مختلفي مي نماييم و هم مجموع آنها را که
مخصوصي مي نمائيم 3 مسلما خصوصيات و ابعاد آن جامعه نيز سبک و سياق انساني به خود مي گيرد، بنابراين -
وقتي مي گوييم در يک جامعه انساني اخلاق حکم فرماست بدليل آنست که انسان داراي جنبه ي اخلاقي است و
وقتي مي گوييم خشونت در جامعه شايع است به دليل انساني بودن اين خصيصه مي باشد. بنابراين خواه نا خواه چه
1 اصول فلسفه و رئاليسم / علامه طباطبائي / جلد اول
www.Prozhe.com
www.Prozhe.com
4
در طول تاريخ و چه در عصر حاضر شاهد بسياري از ناملايمات و خشونت هاي برخواسته از بطن جامعه هستيم. و
ممکن است اين سوال را در ذهن بپرورانيم که چرا با وجود قانون و حاکميت آن، همچنان بايد شاهد خشونت هاي
مفرط و پي در پي باشيم. در اين مسئله دو ايراد مطرح مي شود. يک اينکه اصلاً خود قانون داراي ضعف و نقص
است و همين ايراد موجب خواهد شد مجرمان و به طور اعم اعضاي اجتماع حيران و سرگردان مستعد ارتکاب به
ناهنجاري و احياناً خشونت هاي اجتماعي شوند. و دوم اينکه با وجود قانون و مقررات مستحکم و انساني، اين
مجريان قانون و اعضاي جامعه هستند که به هر دليلي تن به قبول و رعايت اين مقررات نداده و نهايتاً جامعه را
بسوي بي نظمي سوق مي دهند.
همان طور که در ابتدا اشاره شد فلسفه وجود قانون در جامعه مهار ناهنجاري ها و همچنين بقاي مطلق روابط
صحيح و منظمِ منطبق بر حقوق اعضا مي باشد. اصولاً بشر طبعاً ميل به قانونمند کردن روابط اجتماعي اش دارد لذا
به محض تعيين يک سلسله قواعد و قوانين سعي بر احقاق و استيفاء اين حقوق بر مي آيد و ترجيح مي دهد اين
حقوق را تضمين شده تلقي نموده تا در مواردي که اجحاف و چشم پوشي صورت گرفت ضمانتي وجود داشته
باشد.
از قديم الايام چنين طرز تفکري کم و بيش در جوامع بشري وجود داشته و بشر هميشه براي منظم ساختن روابط
اجتماعي خود در جست و جوي راه حل بوده است و تمام اينها معلول طبيعت بشر و حاجت ذاتي اوست. لذا
مادامي که يک جامعه بشري شکل گرفت در پي خود قوانين اجتماعي را نيز به دنبال خواهد داشت و الا دير يا زود
آن جامعه رو به اضمحلال و نابودي خواهد رفت.
همانطور که گفته شد مادامي که يک جامعه انساني تشکيل گرديد در پي خود عوارض و آثار خاص خود را بوجود
خواهد آورد. به عنوان مثال به محض اينکه عده اي در يک محيط کاري گرد يکديگر جمع شدند طبيعتا و قهراً براي
پيشبرد اهداف و حاجات خود به وضع قوانين و ظوابط پرداخته و براي ضمانت اجراي اين قوانين روابط و آثار
حقوقي را نيز پديد مي آورند. محيط کار، محيط اجتماع، خانواده، روابط دولت و مردم، روابط بين الملل از جمله
آثار و خصوصيات جوامع بشري است که معلول پديد آمدن اجتماعات انساني گشته و تا زماني که چنين اجتماعاتي
به حيات خود ادامه مي دهد چنين آثاري نيز پابرجاست.
اما تنها نميتوان به روي خوش اين آثار پرداخت. بايد ديد آيا يک جامعه بشري تنها داراي نظام قانونمند بوده و يا
جنبه هاي ضدارزشي را نيز در خود به همراه دارد. آيا جامعه تنها داراي قوانين و آثار حقوقي است و يا در آن
ناهنجاري ها و مسائل غير انساني نيز به چشم مي خورد. مسلماً حالت دوم صحيح است. به همين دليل از ديرباز تا
کنون يکي از مسائلي که در کنار تقنين قانون وجود داشته توجه به نواقص و نقد آن بوده و عده اي برآن بوده اند تا
با بررسي و تحليل اصولي به تصحيح قوانين بپردازند.
www.Prozhe.com
www.Prozhe.com
5
در جوامع سياسي 3 و اجتماعي به منظور برقراري نظم اجتماعي مقرراتي وضع مي شود و براي متخلفين از آن جزاء
کيفري، مدني و يا انتظامي معين مي گردد و به کمک حکومتهاي خود آن را اجرا مي کنند. اين گونه قوانين
سرچشمه خود را عموماً از عادات و اخلاق و مذهب مي گيرند و تأثير آن ها در قوانين موضوعه حتمي مي باشد و
مقنيين هرچه بخواهند خود را از تأثير آنها دور دارند موفق نمي شوند زيرا مقنين خود تربيت شده دامان عوامل
محيط هستند و افکارشان خواه نا خواه تحت تأثير واقع شده و به آنها خو گرفته اند. قوانين مصوبه به صورت
مجموعه هايي در امده و در دسترس افراد گذارده مي شود تا طبق آن قوانين عمل کنند و دادرسان در مورد بروز
اختلاف بين افراد طبق آن، دعاوي را حل و فصل نمايند. 1 بنابراين واضح است که بدانيم در هر جامعه انساني
عواملي در تعيين نوع و کيفيت قوانين موضوعه نقش داشته و نمي توان اين عوامل را در تقنين قانون ناديده گرفت.
کشور ايران مانند جامعه هاي سياسي ديگر در قسمت هاي مختلف از حقوق اساسي، مدني، کيفري، تجاري و اداري
داراي قوانين مختص به خود مي باشد که عادات و اخلاق و مذهب و همچنين نظريات علمي حقوقي در وضع آنها
رعايت شده است. ايرانيان داراي مذهب جعفري اثني عشري مي باشند و اقليت هاي مذهبي از اهل سنت و زرتشتي
« : و مسيحي و يهودي نيز بين آنان زندگاني مي کنند و بدين جهت حتي در اصل دوم متمم قانون اساسي مي گويد
مجلس مقدس شوراي ملي که به توجه و تأييد حضرت امام عصر)عج( و تأييد اعلي حضرت همايوني و مراقبت
حجج اسلميه کثرالله امثالهم و عامه ملت ايران تأسيس شده است بايد هيچ عصري از اعصار مواد قانونيه آن مخالتفي
.»... با قواعد مقدسه اسلام و قوانين موضوعه نداشته حضرت خير الانام صلي عليه و آله و سلم نداشته باشد 1 و
همچنين در اصل بيست و هفتم متمم قانون اساسي نيز پس از برشمردن قواي مملکت به تطابق قوانين وضع شده با
موازين اسلامي تأکيد مي نمايد. همچنين زماني که در پي انقلاب شکوهمند اسلامي در ايران قانون اساسي
مشروطيت و متمم آن جاي خود را به قانون اساسي جمهوري اسلامي داد صراحتاً در اصل چهارم به اين اصل مهم
که همان انطباق قوانين و مقررات اعم از مدني، جزائي، مالي و ... با موازين اسلامي است اشاره شده و تا ابد به
قوت خود باقي خواهد ماند. همناطور که مي دانيم، قانون اساسي شالوده ي سيستم حکومت هر کشور و چهارچوب
و اساس حقوق آن محسوب مي شود، لذا اين نوع قانون مبين اساس حکومت و قواي آن و اصول کلي در خصوص
اختيارات و وظايف تشکيلات و نهادها و همچنين حقوق و سطح آزادي هاي مردم خواهد بود و طبيعتا نبايد قوانين
عادي مغايرتي با قانون اساسي داشته باشد مگر اينکه قانون اساسي داراي نقص و ايرادي باشد. همچنين واضح است
که نوع آثار حقوقي اين قوانين و مقررات نيز بايد اسلامي باشد زيرا عقلاً هم نمي توان خلاف آن را انتظار داشت.
عقل حکم مي کند اگر يک قانون بر اساس يک ايده ئولوژي يا يک طرز تفکر ايجاد شده، ضمانت اجرايي و
مسئوليت هاي مترتب با خود و بطور کلي آثار حقوقي اش نيز بر اساس همان مکتب باشد. بنابراين اگر مکتبي قادر
به آن باشد تا هم قانون وضع نمايد و همچنين در کنار آن آثار حقوقي اش را فراهم و جزاء و کيفر اِعمال و يا عدم
1 مجموعه انساني تحت يک حاکميت سياسي
2 حقوق مدنيي / دکتر سيد حين امامي / جلد اول / صفحه 11
3 همان
www.Prozhe.com
www.Prozhe.com
6
اِعمال قوانين را تعريف نمايد آنگاه مي توانيم بگوييم که اين مکتب و طرز فکر قابل قبول خواهد بود. روسو در
کتاب قراردادهاي اجتماعي خود مي گويد:
براي کشف بهترين قوانين که به درد ملل بخورد، يک عقل کل لازم است که تمام شهوات انساني را ببيند، اما خود «
هيچ حس نکند، با طبيعت مادي رابطه اي نداشته باشد اما کاملاً آن را بشناسد، سعادت او وابسته به ما نباشد اما
حاضر شود به سعادت ما کمک کند. بنابراين تنها خدايانند که مي توانند چنانکه شايد و بايد است براي مردم قانون
». بياورند 3 اما مسئله مهم اينجاست که آيا چنين مقنني وجود دارد؟ آيا خدا براي انسان قانون وضع نموده يا خير؟
پاسخ اين سوالات در واقع بيان کننده ايده ي وضع قوانين در کشور ايران است و اين همان اصولي است که حتي
در قانون اساسي ايران نيز به آن تأکيد شده است.
گاهي ما براي وضع قوانين تنها به تاريخ و تجربيات بشري رجوع مي کنيم و گاهي از مولفه ي مذهب و دين که
رابط بين بشر و خداوند است نيز بهره مي جوييم. و ايده ئولوژي مذهبي برخلاف مکاتب ماترياليسم و سکيولار،
معتقد به اين اصل است که خداوند وجود دارد و با بنده اش رابطه برقرار مي کند. هرچند مذاهب مختلف در نوع و
کيفيت اين تعريف متفاوت اند اما اغلب قانع به اين اصل هستند. اما به شکل اختصاصي در مکتب اسلام اين نوع
تعريف به حد اعلاي خود رسيده است طوري که تفکر اسلام مي گويد خدا وجود دارد و بنده اش را به حال خود
رها نمي کند و قطع به يقين او را هدايت خواهد نمود، قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى کُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى 1 . و اين هدايت
ممکن نخواهد شد مگر با وضع قوانين و ضوابط؛ هرچند بدليل اعطاي اختيار از سوي خداوند اين بشر است که مي
تواند هدايت الهي را انتخاب نموده يا به روش و مسلک خود زندگي کند إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا 1
با اين توضيحات بسيار بديهي است که انتظار آن را داشته باشيم که تمام قوانين موضوعه در کشور ايران برگرفته و
يا همسو با موازين و احکام اسلامي باشد.
اين مسئله يعني توجه اکيد به قانون شرع اسلام در وضع قوانين اجتماعي به شکل کلي از زماني که دين
اسلام)مذهب تشيع( به عنوان دين اصلي ايران انتخاب شد بر تمام امور زندگاني مردم ايران احاطه پيدا کرد و
همانطور که قبلاً هم به آن اشاره شد در طول زمان، آنگاه که جامعه نياز به وضع قوانين و ايجاد حقوق اجتماعي را
در خود احساس کرد، طبيعتاً مي بايست اصول اسلامي را اساس و چهارچوب وضع قوانين در نظر مي گرفت. لذا
قرنهاست که ايران به دليل اعتقاد به دين اسلام مايل است که قوانين و حقوق خود را از دين خود مطالبه کند زيرا
ميداند اسلام به واسطه ماهيت پويايي و انعطاف پذيري اش در تمامي ادوار و زمان ها پاسخگوي نياز هايشان بوده و
خواهد بود. البته اين بدان معنا نيست که قوانين حاکم بر نظام قانوني ايران مطلقا بدون هيچ گونه نقص و ايرادي
باشد زيرا بسياري از قوانين و احکام مخصوصا در زمان معاصر بشکل عيني در اصول ديني ديده نميشود و بايد
مرجعي به عنوان قانون گذار البته در طول قانون گذاري خداوند، اين قوانين و احکام جديد را از همان اصول
1 قراردادهاي اجتماعي / روسو / ترجمه زيرک زاده/ صفحه 11
2 طه / 05
3 انسان / 3
www.Prozhe.com
www.Prozhe.com
7
استنباط و استخراح نمايد. دليل اين مدعا به اين خاطر است که قوانين اسلامي يک سلسله اصول دارد و مابقي در
فروع جاي دارند. اسلام تمام اصول و برخي فروع را از طريق وحي بر قلب مقدس نبي اکرم محمد مصطفي)ص(
نازل نمود و ايشان نيز آنها را به مردم ابلاغ کرد اما گذر زمان اقتضا مي کند که بشر نيازهاي جديد و نويي داشته
باشد لذا قهراً اين نيازها و حاجات بايد تامين گردد و الا انسان سردرگم و حيران خواهد بود. بنابراين مکتب اسلام
قائل به اين نکته است که بايد حاجات و نيازهاي بشر حتماً تأمين گردد مشروط به اين که مبتني بر اساس اصول
اسلامي بوده و نيز مغايرتي با آنها نداشته باشد. قوانين اجتماعي و کلاً تمام قوانين جديد نيز از اين قاعده مستثني
نيست و در وضع و تعيين آنها بايد به اين نکته کليدي توجه نمود. از اين رو در روند قانون گذاري در نظام ايران
فيلترهايي براي تطابق قوانين موضوعه با شرع مقدس اسلام و همچنين مسلمات قانون اساسي تعبيه شده است که از
جمله مهمترين آن مي توان به شوراي نگهبان اشاره نمود و حتي در خصوص وجود نقصان هاي ممکن در قوانين
موجود راه حل هاي قانوني براي رفع اين موارد پيش بيني گرديده است. اين رفع نواقص و بست و گسترش قوانين
در تمام قوانين از قانون اساسي گرفته تا قوانين عادي صدق مي کند.
روشن است هر کشور بنا بر عادات و رسوم، مذهب خود نسبت به وضع قوانين اقدام مي نمايد و ممکن است يک
قانون مطابق با افکار و نظر برخي انسان هاي مطابقت نداشته باشد و احساناً اين افراد سعي بر نقد اين قوانين برآيند.
يکي از رويه هايي که در زمان معاصر پديد آمده است مسئله حقوق بشر است که سعي بر آن دارد تا با ارائه بيانيه
هاي حقوقي خود جوامع بشري مخصوصا حکومت ها و دولت ها را به تأمين و رعايت حقوق مردم متوجه و در
صورت لازم به وسيله اهرم هايي اجبار نمايد. اين نقد هم از درون جامعه برميخيزد و هم از خارج مرزهاي آن.
در دنياي غرب،از قرن هفدهم به بعد پابه پاي نهضت هاي علمي و فلسفي،نهضتي در زمينهء مسائل اجتماعي و به
صورت گرفت.نويسندگان و متفکران قرن هفدهم و هجدهم افکار خويش را دربارهء حقوق طبيعي » حقوق بشر « نام
و » ولتر «،» ژان ژاك روسو «. و فطري و غير قابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسيني در ميان مردم پخش کردند
از اين گروه نويسندگان و متفکرانند.اين گروه حق عظيمي بر جامعهء بشريت دارند.شايد بتوان ادعا کرد » منتسکيو «
که حق اينها بر جامعهء بشريت از حق مکتشفان و مخترعان بزرگ کمتر نيست . اصل اساسي مورد توجه اين گروه
اين نکته بود که انسان بالفطره و به فرمان خلقت و طبيعت واجد يک سلسله حقوق و آزادي هاست.اين حقوق و
آزادي ها را هيچ فرد يا گروه به هيچ عنوان و با هيچ نام نمي توانند از فرد يا قومي سلب کنند؛حتي خود صاحب
حق نيز نمي تواند به ميل و ارادهء خود،آنها را به غير منتقل نمايد و خود را از اينها عريان و منسلخ سازد؛و همهء
و »
:: موضوعات مرتبط:
تحقیق و پایان نامه و گزارش کار ,
,
:: برچسبها:
نقد'" مقاله" عنوان" حقوق" مدني "خشونت "عليه" زن "در "ايران)"مائده "قادری'" ,
:: بازدید از این مطلب : 9010
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0