{IBشک نیست که اراده از مختصات انسان است؛لیکن در چیستی آن،فلاسفه ومتکلمین دیدگاههای متفاوتی دارند.شکلگیری اراده در انجام هر عملی بهویژه عملحقوقی-که مورد بحث ما در این نوشته است-طی مراحلی صورت میپذیرد که عبارتنداز:1-تصور وجود عمل 2-سنجش میزان نفع و ضرر 3-تصدیق لزوم انجام عمل(رضا)4-تصمیم 5-اجرا.
برای تحقق هر عمل حقوقی،قصد انشا ضروری است که در مقابل آن قصد اخبارقرار دارد.اراده در اعمال حقوقی در دو چهرهی ظاهری و باطنی نمود مییابد که در صورتتزاحم،ارادهی باطنی مقدم خواهد بود.با لحاظ مراحل شکلگیری اراده و وجوه افتراققصد و رضا درمییابیم که قصد،عنصر سازندهی عقد؛و رضا،شرط اعتبار آن است.لذاعقد در حالت فقدان قصد،باطل؛و در صورت فقدان رضا،غیرنافذ میباشد.
در این نوشته سعی شده است در هر مبحث دیدگاههای فقها(امامیه و عامه)وحقوقدانان(داخلی و خارجی)بررسی و تبیین شود.IB}
ارث در لغت به معنای انتقال غیر قراردادی چیزی، از شخص به دیگری است و همچنین به معنای بقیه و باقیماندهی چیزی نیز میباشد. قانونگذار از ارث در مادهی 140 قانون مدنی بعنوان یکی از اسباب تملک نام برده و احکام مربوط به آن را در مواد 861 تا 949 ق.م بیان کرده است. اگرچه قانونگذار در این مواد به تعریف ارث نپرداخته، لیکن در کتب حقوقی در این مورد تعاریف متعددی ارائه شده است. برخی آنرا به معنای ترکه و اموالی که از متوفی بهجا میماند، دانسته و در اصطلاح حقوقی مقصود از آنرا انتقال مالکیت اموال میّت، پس از فوت، به ورّاث او میدانند. برخی دیگر از نویسندگان ارث را استحقاق بازماندگان شخص بر دارایی او میدانند. به هر ترتیب، قانونگذار در کلام خود، ارث را در هر سه مفهوم یادشده بهکار برده است و کسی را که ارث میبرد وارث، و متوفی را مورّث، و اموال و دارائی متوفی در حین فوت وی را، ترکه مینامد.
موانع تحقق ارث
مقصود از موانع تحقق ارث، اموری است که وجود هر یک از آنها، بهرغم وجود شرایط وراثت، مانع از تحقق ارث میشود. برای اینکه بتوان وارثی را به این علت از ارث محروم کرد، باید وجود یکی از این عوامل به اثبات برسد. در صورت شک در وجود مانع، کسی که اسباب و شرایط وراثت در او جمع باشد، از متوفی ارث خواهد برد. موانعی که در قانون مدنی از آنها نام برده شده است عبارتند از:
کفر: کافر از مسلمان ارث نمیبرد، امّا مسلمان از کافر ارث میبرد.
به استناد مادهی 881 مکرر ق.م، اگر متوفی مسلمان باشد، هر یک از ورثه که کافر باشد از او ارث نمیبرد. اگر متوفی کافر باشد، در صورتیکه در جمع ورثهی او، فرد مسلمانی موجود باشد، آنکه مسلمان است ارث میبرد و مانع ارث بردن سایر ورّاث که کافر هستند میشود
{IBشک نیست که اراده از مختصات انسان است؛لیکن در چیستی آن،فلاسفه ومتکلمین دیدگاههای متفاوتی دارند.شکلگیری اراده در انجام هر عملی بهویژه عملحقوقی-که مورد بحث ما در این نوشته است-طی مراحلی صورت میپذیرد که عبارتنداز:1-تصور وجود عمل 2-سنجش میزان نفع و ضرر 3-تصدیق لزوم انجام عمل(رضا)4-تصمیم 5-اجرا.
برای تحقق هر عمل حقوقی،قصد انشا ضروری است که در مقابل آن قصد اخبارقرار دارد.اراده در اعمال حقوقی در دو چهرهی ظاهری و باطنی نمود مییابد که در صورتتزاحم،ارادهی باطنی مقدم خواهد بود.با لحاظ مراحل شکلگیری اراده و وجوه افتراققصد و رضا درمییابیم که قصد،عنصر سازندهی عقد؛و رضا،شرط اعتبار آن است.لذاعقد در حالت فقدان قصد،باطل؛و در صورت فقدان رضا،غیرنافذ میباشد.
در این نوشته سعی شده است در هر مبحث دیدگاههای فقها(امامیه و عامه)وحقوقدانان(داخلی و خارجی)بررسی و تبیین شود.IB}
ارث در لغت به معنای انتقال غیر قراردادی چیزی، از شخص به دیگری است و همچنین به معنای بقیه و باقیماندهی چیزی نیز میباشد. قانونگذار از ارث در مادهی 140 قانون مدنی بعنوان یکی از اسباب تملک نام برده و احکام مربوط به آن را در مواد 861 تا 949 ق.م بیان کرده است. اگرچه قانونگذار در این مواد به تعریف ارث نپرداخته، لیکن در کتب حقوقی در این مورد تعاریف متعددی ارائه شده است. برخی آنرا به معنای ترکه و اموالی که از متوفی بهجا میماند، دانسته و در اصطلاح حقوقی مقصود از آنرا انتقال مالکیت اموال میّت، پس از فوت، به ورّاث او میدانند. برخی دیگر از نویسندگان ارث را استحقاق بازماندگان شخص بر دارایی او میدانند. به هر ترتیب، قانونگذار در کلام خود، ارث را در هر سه مفهوم یادشده بهکار برده است و کسی را که ارث میبرد وارث، و متوفی را مورّث، و اموال و دارائی متوفی در حین فوت وی را، ترکه مینامد.
موانع تحقق ارث
مقصود از موانع تحقق ارث، اموری است که وجود هر یک از آنها، بهرغم وجود شرایط وراثت، مانع از تحقق ارث میشود. برای اینکه بتوان وارثی را به این علت از ارث محروم کرد، باید وجود یکی از این عوامل به اثبات برسد. در صورت شک در وجود مانع، کسی که اسباب و شرایط وراثت در او جمع باشد، از متوفی ارث خواهد برد. موانعی که در قانون مدنی از آنها نام برده شده است عبارتند از:
کفر: کافر از مسلمان ارث نمیبرد، امّا مسلمان از کافر ارث میبرد.
به استناد مادهی 881 مکرر ق.م، اگر متوفی مسلمان باشد، هر یک از ورثه که کافر باشد از او ارث نمیبرد. اگر متوفی کافر باشد، در صورتیکه در جمع ورثهی او، فرد مسلمانی موجود باشد، آنکه مسلمان است ارث میبرد و مانع ارث بردن سایر ورّاث که کافر هستند میشود